در علم نجوم یکی از صورت های فلکی شمالی مرکب از چندین ستاره در سمت قطب شمال نزدیک دب اصغر که هفت ستارۀ روشن آن دیده می شود و در دنبالۀ آن ستارۀ قطبی یا جدی قرار دارد، خرس بزرگ، هفت خوٰاهران بزرگ، هفت برادران بزرگ، هفت برارو بزرگ، هفت اورنگ مهین، بنات النّعش کبریٰ، بنات النّعش کبرا
در علم نجوم یکی از صورت های فلکی شمالی مرکب از چندین ستاره در سمت قطب شمال نزدیک دب اصغر که هفت ستارۀ روشن آن دیده می شود و در دنبالۀ آن ستارۀ قطبی یا جُدَی قرار دارد، خِرسِ بُزُرگ، هَفت خوٰاهَران بُزُرگ، هَفت بَرادَران بُزُرگ، هَفت بِرارو بُزُرگ، هَفت اُورَنگ مِهین، بَناتُ النَّعشِ کُبریٰ، بَناتُ النَّعشِ کُبرا
در علم نجوم یکی از صورت های فلکی شمالی مرکب از چندین ستاره در سمت قطب شمال که هفت ستارۀ روشن آن دیده می شود و در دنبالۀ آن ستارۀ قطبی یا جدی قرار دارد، خرس کوچک، هفت خوٰاهران خرد، هفت برادران خرد، هفت برارو خرد، هفت اورنگ کهین، بنات النّعش صغریٰ، بنات النّعش صغرا
در علم نجوم یکی از صورت های فلکی شمالی مرکب از چندین ستاره در سمت قطب شمال که هفت ستارۀ روشن آن دیده می شود و در دنبالۀ آن ستارۀ قطبی یا جُدَی قرار دارد، خِرسِ کوچَک، هَفت خوٰاهَران خُرد، هَفت بَرادَران خُرد، هَفت بَرارو خُرد، هَفت اُورَنگ کِهین، بَناتُ النَّعشِ صُغریٰ، بَناتُ النَّعشِ صُغرا
نام دیگر صورت نهر است از صورت جنوبی فلکی قدماء. (مفاتیح العلوم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام صورتی از صورت فلکیه از ناحیت جنوبی که بر مثال سگی توهم کنند و کواکب آن هیجده است و بیرون از صورت یازده کوکب و از کواکب او شعرای یمانی است. کوکبی روشن از قدر اول. (جهان دانش، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و به پارسی آن را سگ کلان نامیم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ثوابت و صور فلکی و بنات النعش و شعرای یمانی در همین لغت نامه شود
نام دیگر صورت نهر است از صورت جنوبی فلکی قدماء. (مفاتیح العلوم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام صورتی از صورت فلکیه از ناحیت جنوبی که بر مثال سگی توهم کنند و کواکب آن هیجده است و بیرون از صورت یازده کوکب و از کواکب او شعرای یمانی است. کوکبی روشن از قدر اول. (جهان دانش، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و به پارسی آن را سگ کلان نامیم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ثوابت و صور فلکی و بنات النعش و شعرای یمانی در همین لغت نامه شود
عید اضحی. عید گوسفندکشان. (مهذب الاسماء). ظاهراً در نزد عوام چون عید اضحی با جمعه تصادف کند حج آن سال را حج اکبر گویند و ثواب این حج را بیشتر گمان برند. (کشاف اصطلاحات الفنون) : وی زبان آفتاب احرار گیهان را بگوی دولتی کز حج اکبرأهل گیهان دیده اند. خاقانی. - امثال: دل بدست آور که حج اکبر است. (امثال و حکم ص 819). ابوالفتوح رازی در تفسیر آورده است: یوم الحج الاکبر روز حج بزرگتر. خلاف کردند در او، مجاهد و عطا و طاووس گفتند روز عرفه بود و این روایت عکرمه است از عبداﷲ عباس و ابوالصهباء روایت کرداز امیرالمؤمنین علی (ع) که او گفت روز عرفه است، ونیز از عمر همین روایت کرده اند که روز عرفه است. سعید بن المسیب و عبدالله بن الزبیر هم این گفتند. و این مذهب ابوحنیفه است، و روایت دیگر از رسول و امیرالمؤمنین (ع) و عبداﷲ عباس و سعید جبیر و عبدالله بن ابی اوفی و ابراهیم و مجاهد و شعبی و سدی و ابن زید و باقر و صادق (ع) که گفتند روز عید است، و آن را برای آن حج اکبر خواندند که مسلمانان و مشرکان آنروز جمع حاضر بودند و پس از آن مشرکان حج نکردند و یحیی بن الجزار گفت امیرالمؤمنین علی را دیدم روز عید بر شتر سفید نشسته بمصلی میرفت، مردی بیآمد و لجام شترش بگرفت و گفت: روز حج اکبر کدام است ؟ گفت: اینروز که تو در اوئی دست بدار. عبدالله بن ابی اوفی را پرسیدند از روز حج اکبر، گفت: سبحان اﷲ روز عید باشد که در او خون ریزند و موی سر باز کنند و حرام در او حلال شود. و دلیل روشن تر آن است که اتفاق است که امیرالمؤمنین سورۀ برائت بر مشرکان، روز عید خواند و خدای تعالی گفت: ’اذان ای اعلام من اﷲ و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبر’ (قرآن 3/9) و این اعلام در روز عید بود. سفیان ثوری گفت: یوم الحج مراد به او ایام حج است نه یکروز چنانکه گویند یوم الجمل و یوم الصفین و یوم البعاث، مراد حین و ایام و زمان باشد و نیز خلاف کردند که چرا این روز را حج اکبر خواندند، حسن بصری گفت: برای آنکه مسلمانان و مشرکان در این روز حج کردند، و عبداﷲ نوفل بن حارث گفت: روز حجه الوداع بود که مسلمانان و مشرکان حاضر بودند، و عیدی بود جهودان و ترسایان را به آن سبب ایشان حاضر بودند و پیش از آن و پس از آن جمعنبودند. خلاف کردند در حج اکبر و حج اصغر، مجاهد گفت: اکبر حج قارن است و حج اصغر حج مفرد. زهری و شعبی و عطا گفتند: حج اکبر حج است و حج اصغر عمره است. عمره را برای آن حج اصغر خواندند که عملش ناقص است از حج اکبر. (تفسیر ابوالفتوح ص 556)
عید اضحی. عید گوسفندکشان. (مهذب الاسماء). ظاهراً در نزد عوام چون عید اضحی با جمعه تصادف کند حج آن سال را حج اکبر گویند و ثواب این حج را بیشتر گمان برند. (کشاف اصطلاحات الفنون) : وی زبان آفتاب احرار گیهان را بگوی دولتی کز حج اکبرأهل گیهان دیده اند. خاقانی. - امثال: دل بدست آور که حج اکبر است. (امثال و حکم ص 819). ابوالفتوح رازی در تفسیر آورده است: یوم الحج الاکبر روز حج بزرگتر. خلاف کردند در او، مجاهد و عطا و طاووس گفتند روز عرفه بود و این روایت عکرمه است از عبداﷲ عباس و ابوالصهباء روایت کرداز امیرالمؤمنین علی (ع) که او گفت روز عرفه است، ونیز از عمر همین روایت کرده اند که روز عرفه است. سعید بن المسیب و عبدالله بن الزبیر هم این گفتند. و این مذهب ابوحنیفه است، و روایت دیگر از رسول و امیرالمؤمنین (ع) و عبداﷲ عباس و سعید جبیر و عبدالله بن ابی اوفی و ابراهیم و مجاهد و شعبی و سدی و ابن زید و باقر و صادق (ع) که گفتند روز عید است، و آن را برای آن حج اکبر خواندند که مسلمانان و مشرکان آنروز جمع حاضر بودند و پس از آن مشرکان حج نکردند و یحیی بن الجزار گفت امیرالمؤمنین علی را دیدم روز عید بر شتر سفید نشسته بمصلی میرفت، مردی بیآمد و لجام شترش بگرفت و گفت: روز حج اکبر کدام است ؟ گفت: اینروز که تو در اوئی دست بدار. عبدالله بن ابی اوفی را پرسیدند از روز حج اکبر، گفت: سبحان اﷲ روز عید باشد که در او خون ریزند و موی سر باز کنند و حرام در او حلال شود. و دلیل روشن تر آن است که اتفاق است که امیرالمؤمنین سورۀ برائت بر مشرکان، روز عید خواند و خدای تعالی گفت: ’اذان ای اعلام من اﷲ و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبر’ (قرآن 3/9) و این اعلام در روز عید بود. سفیان ثوری گفت: یوم الحج مراد به او ایام حج است نه یکروز چنانکه گویند یوم الجمل و یوم الصفین و یوم البعاث، مراد حین و ایام و زمان باشد و نیز خلاف کردند که چرا این روز را حج اکبر خواندند، حسن بصری گفت: برای آنکه مسلمانان و مشرکان در این روز حج کردند، و عبداﷲ نوفل بن حارث گفت: روز حجه الوداع بود که مسلمانان و مشرکان حاضر بودند، و عیدی بود جهودان و ترسایان را به آن سبب ایشان حاضر بودند و پیش از آن و پس از آن جمعنبودند. خلاف کردند در حج اکبر و حج اصغر، مجاهد گفت: اکبر حج قارن است و حج اصغر حج مفرد. زهری و شعبی و عطا گفتند: حج اکبر حج است و حج اصغر عمره است. عمره را برای آن حج اصغر خواندند که عملش ناقص است از حج اکبر. (تفسیر ابوالفتوح ص 556)
رودی است که ازآذربایجان بیرون آید و در موصل یک فرسخی حدیثه در دجله فروریزد در همین جا است که رود دیگری در دجله میریزد بنام رود خلاج که از بلاد ارمنیه بین بلاد سوراء و قیر و واسط بیرون می آید. (نخبه الدهر دمشقی ص 97)
رودی است که ازآذربایجان بیرون آید و در موصل یک فرسخی حدیثه در دجله فروریزد در همین جا است که رود دیگری در دجله میریزد بنام رود خلاج که از بلاد ارمنیه بین بلاد سوراء و قیر و واسط بیرون می آید. (نخبه الدهر دمشقی ص 97)